مرگ ایوان ایلیچ

مرگ ایوان ایلیچ نوشته‌ی لئو تولستوی یکی از مشهورترین آثار ادبی روسیه و جهان است که درباره‌ی مرگ‌اندیشی به رشته ی تحریر درآمده. این رمان به زندگی یک قاضی روسی می‌پردازد که اگرچه در زندگی حرفه‌ای و اجتماعی موفق به نظر می‌رسد، اما با مواجه شدنش با مرگ به خلاء هایی در زندگی پی می‌برد. خلاء ها و حفره هایی که تا پیش از این به آنها بی‌توجه بوده و حالا همه‌ی این خلاءهای زندگی‌اش مانند علامت سؤال پیش رویش قرار می‌گیرند. او در برابر مرگی که به زودی از راه خواهد رسید دچار گسیختگی و بهم ریختگی تفکر می‌شود. لازم به ذکر است که این کتاب در فهرست برترین کتاب‌های داستانی تاریخ ادبیات به انتخاب انجمن کتاب نروژ قرار گرفته.

قصه ی مواجهه با مرگ

همیشه فکر کردن و مواجهه با مرگ، یکی از دشوارترین رویارویی‌های انسان با جهان حقیقی است. انسان در شرایط مختلف با مرگی که از راه خواهد رسید روبه‌رو می‌شود، ولی همه انسان ها به یک اندازه نسبت به آن رویکردی طبیعی و آسان ندارند. مرگ ایوان ایلیچ در اثر یک سانحه رخ می دهد؛ او که قرار بود پرده‌های خانه را نصب کند ناگهان به زمین می افتد و دچار شکستگی و بیماری می‌شود.

فصل‌های ابتدایی کتاب به روبه‌رو شدن ایوان ایلیچ با مرگ می‌پردازد و از این حیث قصه همراه با اندوه و درد ناشی از روبه‌رو شدن شخصیت اصلی با مرگ است. به تدریج در فصل‌های بعدی آن چالش‌های این روبه‌رویی و یافتن معنا یی برای زندگی به محور اصلی داستان بدل می‌شود.

داستان قلعه مالویل الهام گرفته شده از بمب گذاری اتمی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی کشور ژاپن به دست ارتش آمریکاست.

قدرت ادبی تولستوی

تولستوی در این کتاب از تمام قدرت ادبی خود برای به تصویر کشیدن احساسات و روحیات یک بیمار سخت استفاده می‌کند. او روحیه ی چنین بیماری را از لحظهٔ آگاه شدنش از بیماری تا لحظهٔ خاموشی به پنج مرحله تقسیم بندی می‌کند؛

  • مرحلهٔ نخست انکار است؛ این مرحله با حرف‌های پزشک معالج آغاز می‌شود و از عدم پذیرش به عنوان نوعی تسکین استفاده می‌کند.
  • مرحلهٔ دوم خشم؛ در این مرحله، بیمار بقیه افراد را مقصر بیماری خود می‌داند. در داستان، شخصیت اصلی یا ایوان ایلیچ ناراحتی خود را با آزار همسر و دیگر افراد تسکین می‌دهد. اندیشه ی او چنین است که گویی او بیمار شده تا دیگران سالم بمانند.
  • مرحلهٔ معامله؛ در این مرحله بیمار با خود صحبت‌هایی می کند. مثلاً «ای خدا اگر فقط یک سال به من مهلت بدهی قول می‌دهم که مسیحی بشوم». گویی سعی در به تأخیر انداختن زمان مرگ خود دارد.
  • مرحلهٔ افسردگی؛ در این مرحله بیمار در رنج فرصت‌های از دست رفته می‌نشیند و نیاز به تاریکی و تنهایی دارد. در مرحله افسردگی، بیمار خیال همه چیز را همچون تاریکی و تنهایی را در سر می‌پروراند.
  • مرحلهٔ آخر پذیرش است؛ در این مرحله گویی درد از میان رفته‌است و سکوت پرمعناترین شکل ارتباط اوست. در مرحله پذیرش، فشار دادن دست دوست، نگاه های سنگین و… پرمعناترین معانی را از پس ذهن یک بیمار در حال مرگ به خواننده انتقال می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خانه
فروشگاه
جستجو
بازگشت